شناسهٔ خبر: 29732 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

نگاهی به کتاب‌شناسی فلسفه معاصر در گفت‌وگو با مالک شجاعی‌جشوقانی؛

گره فلسفه غرب با مساله روز

کتاب «سیر حکمت در اروپا» محمدعلی فروغی آغازی برای ورود فلسفه جدید به ایران است. از آن زمان تاکنون هنوز نتوانسته‌ایم ارزیابی تحلیلی مستندی از وضعیت تولیدات فلسفی در ایران ارائه دهیم که نشان بدهد ما در چه زمینه‌ای و در چه وضعیتی قرار داریم.

فرهنگ امروز: کتاب «سیر حکمت در اروپا» محمدعلی فروغی آغازی برای ورود فلسفه جدید به ایران است. از آن زمان تاکنون هنوز نتوانسته‌ایم ارزیابی تحلیلی مستندی از وضعیت تولیدات فلسفی در ایران ارائه دهیم که نشان بدهد ما در چه زمینه‌ای و در چه وضعیتی قرار داریم. مالک شجاعی‌جشوقانی، پژوهشگر فلسفه و سردبیر کتاب ماه فلسفه در گفت‌وگو با «فرهیختگان» گزارشی اجمالی از وضعیت کتاب‌شناسی فلسفه اسلامی ارائه داده است که در ادامه می‌آید.

 
 حال کتاب‌شناسی فلسفه معاصر در ایران چگونه قابل‌ارزیابی است؟ به نظر شما چرا تمایل در ایران بیشتر به سمت و سوی فلسفه غرب است؟
عوامل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ساختار آموزش و پژوهش فلسفه در ایران باعث شده است که فلسفه غرب نسبت به فلسفه اسلامی در ایران دو سه قدم جلو‌تر باشد.
شاید مهم‌ترین عامل این باشد که اساسا فلسفه غرب از دوره جدید - از قرن ۱۶ و ۱۷ که از آن تعبیر به رنسانس و روشنگری می‌شود- سعی کرده است تعامل خود را با سایر حوزه‌های فرهنگ، سیاست، جامعه و هنر حفظ و به این حوزه‌ها ورود پیدا کند و الگوی فعالی برای این حوزه‌ها داشته باشد.
سنت فلسفه اسلامی ما با وجود چهره‌های شاخص و دوران‌سازی چون فارابی، ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا که تلقی‌های کلی از فلسفه و هستی‌شناسی داشتند کمتر امکان تنوع، تکثر و گره‌خوردن مباحث به مسائل فرهنگی و اجتماعی را داشت. اگر شما به آمار کتاب‌های منتشرشده در حوزه مراجعه کنید می‌بینید (هرچند آمار نمی‌تواند همه دلیل باشد) که متاسفانه نتوانسته‌ایم از ظرفیت‌های تمدن اسلامی به خوبی استفاده کنیم، کمااینکه من و سایر دوستان نیز سعی کرده‌ایم توانمندی سنت‌مان را با ارائه مقالاتی نشان دهیم اما با این اوصاف آثاری که در سنت اسلامی منتشر می‌شود وضعیت قابل‌دفاعی ندارند و به زحمت می‌توانیم در چند سال اخیر دو یا سه کتاب قابل‌دفاع در سنت فلسفه اسلامی بیابیم که به لحاظ پرداخت زبانی، ناظر بر مسائل انضمامی فرهنگ ما در دوره معاصر باشد. این مهم می‌طلبد که دانشجویان و فلسفه‌پژوهان ما توجه بیشتری نسبت به این موضوع داشته باشند. البته برای اینکه فقط آسیب‌شناسی نکرده باشم و کار ایجابی هم کرده باشم مقاله‌ای با عنوان «خاستگاه فلسفه زبان در فلسفه اسلامی» نوشته‌ام. اشاره می‌کنم که در این مقاله سعی کرده‌ام آثار فلاسفه اسلامی را متناسب با مباحث جدید بازخوانی و بخشی از فلسفه و سنت عقل اسلامی را متناسب با مسائل امروز احیا کنم اما آنچه واقعیت دارد این است که اقبال به فلسفه غرب در ایران به این خاطر است که این فلسفه غرب با مسائل امروز و معاصر گره خورده است.

فلسفه‌پژوهان ایران امروز تلاش زیادی کرده‌اند که فلاسفه اسلامی را در برابر پرسش‌های امروزی قرار دهند و از آنها پاسخ دریافت کنند. به نظر شما تا چه میزان در این زمینه کامیاب بوده‌اند. با توجه به اینکه فلاسفه اسلامی در دو فضای مکانی و زمانی متفاوت از ما زیست می‌کردند؟
باید بگویم در این زمینه گام‌های خوبی برداشته‌ایم اما یک آسیب جدی هم وجود دارد، یکی همانی است که شما اشاره کردید یعنی عامل زمانی و مکانی و من هم یک عنصر دیگر به نام زبانی را به آن اضافه می‌کنم اما از همه اینها مهم‌تر گشت پارادایمی است که در سنت غرب اتفاق افتاده است و در سنت ما به دلایلی هنوز اتفاق نیفتاده است. گشت پارادایمی اصطلاحی است که من از «توماس کوهن» مولف کتاب ساختار انقلاب‌های علمی الهام گرفته‌ام. به نظر من مهم‌ترین مساله همین است و من در کلاس‌های درسی که برای دوستان دکتری در دانشگاه علم و صنعت برگزار می‌کنیم به مطالعه تطبیقی وضعیت تفکر در اسلام و غرب می‌پردازیم.

مهم‌ترین وجه ممیزه فلسفه غرب با فلسفه اسلامی را در چه عاملی می‌بینید؟
 علم جدید یا همان science، اگر فلسفه غرب را به درستی بازخوانی کنیم می‌بینیم همه اتفاق‌هایی که در حوزه سیاست، فرهنگ و فلسفه افتاده بر محور و مدار علم جدید رقم خورده است اما ما در سنت‌مان علم جدید نداشته‌ایم. اینکه خوب است یا بد را ارزش‌گذاری نمی‌کنم و باید در جای خود بحث شود.
سنت‌گرایانی مانند نصر معتقدند علم جدید خود سر منشاء اشتباهات و آسیب‌هاست و مدرنیست‌هایی که در جامعه به‌عنوان روشنفکران یا روشنفکران دینی و متجددین مطرح شده‌اند علم جدید را باعث پیشرفت می‌دانند. باید بگویم علم جدید چه باعث پیشرفت شده باشد چه باعث پسرفت، دو فلسفه و فرهنگ مختلف را رقم زده است چون در سنت اسلامی فلسفه متناسب با علم و ناظر بر علم شکل نگرفت طبیعتا مجبور بود به شرح تعلیق و تفسیر کتاب‌های آموزشی اکتفا و کمتر مجال فعال‌شدن را پیدا کند و بتواند به حوزه‌های مختلف ورود پیدا کند.  من همیشه گفته‌ام فلسفه معاصر یعنی فلسفه معاصرت یعنی مسائل معاصر اگر نتواند به مسائل روز بپردازد لاجرم فلسفه تاریخی است که متعلق به موزه است. برای برون‌رفت از این معضل و برای اینکه بخواهیم فلسفه فعالی داشته باشیم سه چیز لازم است و آن سه چیز کار و کار و کار است. باید در این حوزه کار جدی انجام دهیم. یک خبر خوب در حوزه فلسفه‌پژوهی این است که من سعی دارم پایان‌نامه‌ها و جریان‌های فلسفی که با ورود فلسفه جدید به ایران مطرح شده‌اند را جمع‌آوری کنم؛ کاری که تحت‌عنوان تاریخ شفاهی فلسفه جدید ایران است و امیدوارم گامی رو به جلو باشد.

آیا این آسیب‌ها منحصر به فلسفه اسلامی است یا ما می‌توانیم رگه‌هایی از این آسیب را در کلام و عرفان اسلامی هم شاهد باشیم؟
بحث کلام جدید در اواسط دهه ۷۰ به صورت جدی در ایران مطرح شد. کتاب‌های خوبی هم در این زمینه به چاپ رسید.
 من نیز در این زمینه مقاله‌ای نوشته‌ام تا وضعیت فلسفه و کلام جدید در دوران معاصر را نشان دهم که تولیدات ما در فلسفه و کلام جدید چه سبک و سیاقی دارد. به نظر من مهم‌ترین آسیبی که در حال حاضر کتاب‌های کلامی ما با آن روبه‌رو هستند این است که کتاب‌های سنتی کلامی اسلامی آثاری مانند خواجه نصیر، مرحوم محقق‌حلی و کلام معتزله و کلام شیعی فراموش شده‌اند و نتوانسته‌ایم این سنت‌ها را متناسب با کلام جدید به‌روز کنیم، یعنی دقیقا همان آسیبی که در فلسفه معاصر با آن روبه‌رو هستیم. مهم‌ترین علت هم این است که کسانی که در کلام کار می‌کنند با فلسفه معاصر بیگانه‌اند و کسانی که در فلسفه معاصر کار می‌کنند با کلام بیگانه. البته انجمنی در حوزه علمی قم تحت‌عنوان کلام اسلامی شروع به فعالیت می‌کند که متاسفانه با وجود کارهای ارزشمندی که انجام می‌دهد، محدود به همان فضاست و کمتر پژوهشگر حوزه اندیشه‌ای وجود دارد‌ که در تهران یا در جاهای دیگر با آن آشنا باشد. در این انجمن محمدتقی صباحی، شروع به بازخوانی سنت کلامی شیعه و کلام اسلامی کرده و پروژه کلانی را در این حوزه دنبال می‌کند که امیدبخش است ولی در آخر باید بگویم وضعیت کـــتاب‌های کـلام اسلامی به هیچ‌وجه قابل‌دفاع نیست و من می‌توانم با مستند و آمار این مدعا را ثابت کنم. اما در حوزه عرفان وضعیت بهتر از کلام است. می‌دانید که ما انجمن عرفان اسلامی داریم که خانم طباطبایی عروس حضرت امام خمینی(ره) بانی این انجمن است.
ایشان سایت بسیار پیشرفته و به‌روزی دارد و کتاب‌ها، مقالات و پایان‌نامه‌هایی که در حوزه عرفان منتشر می‌شود را رصد می‌کند. اخیرا این انجمن کتابی به‌عنوان «عرفان اسلامی در آینه مطالعات معاصر» منتشر کرده است و این کتاب سعی کرده به مرور آثاری که در حوزه عرفان انجام شده بپردازد.

 

انقلاب اسلامی، فلسفه اسلامی
بعد از انقلاب اسلامی ما در حوزه فلسفه اسلامی و غرب پیشرفت‌های قابل‌دفاعی داشتیم و توانستیم در مجامع بین‌المللی محققانی را تربیت کنیم که به دو زبان و سنت مسلط هستند. در این بین اگر بخواهم به دو کتاب شاخص فلسفه اسلامی و غربی اشاره کنم به کتاب ماجرای فکر فلسفه در جهان اسلام «ابراهیم دینانی» و کتاب «فرهنگ پسامدرن» رشیدیان که اخیرا منتشر شده است، اشاره می‌کنم. در این کتاب یک ایرانی با تکیه بر سنت، تحلیلی جامع از فلسفه غرب ارائه داده است و توانسته زمینه‌ساز و منشاء اثر باشند.

 

نظر شما